
فیلمسازی در فضای متضاد آرمانها واقعیتها
گرچه مدیرعامل سابق خانه سینما در دوران پر تشنجی که به تعطیلی و بازگشایی این خانه انجامید روزهایی سخت و پر سوءتفاهمی را پشت سر گذاشت اما او در دنیای فیلمسازی چه در سینما و چه در تلویزیون همچنان جزو سینماگران آرمانگرا بشمار میرود و در و درعینحال معتقد است که فیلمساز سفارش خود را جامعه پیرامونش میگیرد و نه از هر جای دیگر . عسگرپور در این گفتگو به بحث پیرامون جایگاه واقعیتها و آرمانها در سینما پرداخت و سوءتفاهمها را دلیل رقم خوردن فاصلهها در این زمینه قلمداد کرده است او همچنین در بخشی از این گفتگو به اوضاع و احوال صنفی سینمای ایران آسیبهایی که همواره این جامعه صنفی را تهدید میکند پرداخته است.
وقتی “فیلم مهمان داریم” را نگاه میکنم احساس میکنم شما در شرایطی که میتوانید اثر دیگری را در مسیر تولیدات رایج سینمای ایران بسازید به سراغ مضمون متفاوت و خاص رفتهایم این برای شما موقعیت فیلمسازی فراهم است چون جلب توجه میکند این که بجای ساختن فیلمهای ساده تر سراغ یک مضمون خاص و غریب رفتهاید ؟
من البته آنقدر که درباره غریب بودن این مضمون میشنوم خودم چنین حسی ندارم نسل ما به صورت طبیعی یک سری ویژگی دارند که اگر این ویژگیها را دستهبندی کنیم بخشی از آن را بتوان ویژگی مثبتی تلقی کرد و شاید بخشی از آن اصل مثبت نباشد. به هر حال ما نمیتوانیم نسبتمان با دوره انقلاب و جنگ را نادیده بگیریم درواقع وجود داشتن این نسبت سبب میشود بخشی از موضوعات و سوژههایی که در ذهن ما شکل میگیرد به شکل بالقوه همچنان به عقاید و مربوط باشد و این ذهنیت در چارچوب زندگی جاری ما هم به نوعی خودش را نشان بدهد.
خودتان به چه نوع سینمایی بیشتر علاقهمندید این پرسش را از آنجا مطرح میکنم که معمولاً فیلم های شما از حال و هوای خاص و غیرمعمول برخوردارند؟
من راستش نمیتوانم به گونه خاصی از سینما اشاره بکنم و بگویم علاقه مندی به یکی از حیطه خاص از سینما بیشتر است. من گاهی اوقات فیلمهای طنز را دوست دارم، گاهی فیلم های تخیلی را اما فیلمهای اجتماعی را بیشتر میپسندم اما وجه مشترکی که در این زمینه وجود دارد اینست که نگاه خالق اثر در یک فیلم فراتر از آن باشد که فیلم فقط قرار باشد به صورت آیینه عمل کند چراکه آن را حداقل کارکرد هنری یک اثر سینمایی میدانم وقتی شما با لایههای جدیدتری از جهان هستی مواجه میشوید درواقع شما به یک کشف و شهود دعوت میشوید و چنین رویکردی در یک فیلم سینمایی را بیشتر میپسندم و نظر من میتواند یک فیلم ارزشمند تلقی شود.
به نظرم این رویکرد و سلیقه به نوعی در میهمان داریم هم دیده میشود چه چیز در طرح اولیه فیلم نظر شما جلب کرد؟
وقتی قرار است چنین ذهنیتی به مخاطب ارائه شود اول باید این آمادگی در خود من بوجود بیاید و ببینم که درباره چه چیزی قرار است صحبت بکنند و جامعه چقدر به این حرف نیاز دارد البته موقعیت ساده هم نیست یعنی این نگرانی هست که با که ما با یک نگاه کلیشهای و تکراری مفهومی که جزء ارزشهای عقیدتی مملکتمان محسوب می شود آسیب بزنیم. این موقعیتی است که باید همهمان همه ما از آن مراقبت بکنم به هرحال وقتی که در میهمان داریم توسط منوچهر محمدی تهیهکننده فیلم به من پیشنهاد داده شد برای من جذاب بود درواقع گمگشتگی موجود در مضمون اثر جزو درگیریهای ذهنی من در همه این سالها بود این طرح اولیه به شکل بالقوه وجود داشت و پرداختن به آن برای من جذاب بود به همین دلیل این همکاری را پذیرفتم و نتیجه فیلمی شد که شما را دیدهاید.
از لحاظ فرم ، از ابتلا به چه شکل روایت به چه شکل روایتی فکر کردید؟
وقتی با این طرح مواجه شدم ، میدانستم که قرار است با دو شکل روایی روبرو شوند یک عرصه واقعی و ملموس و آنچه در زندگی واقعی آدمهای امروزی میبینیم و آنچه به این واقعیت قرار است اضافه شود و ممکن است ما از آن بهعنوان یک عرصه فرا واقعی تلقی داشته باشید ، حتی ممکن بود بعضیها با خواندن طرح اولیه احساس میکردند که ما با یک عالم تخیلی روبرو میشویم . این ماجرا کار ما را کمی دشوار میکرد و من باید میگشتم و فرمی را میافتم که به علاقهمندی خودم هم نزدیک باشد ، یعنی یک اثر یکپارچگی حسی کاملاً واقعی از درون آن استخراج شود به گونهای که خودم انحصار داشته باشند و بعد بتوانم آن را منتقل بکنم این ترکیب باید به گونهای عمل میکرد که لحظه به لحظه فیلم بتواند این کارکرد را داشته باشد و ما تا پایان متوجه نشویم که کدامیک از بخشهای فیلم فقر واقعی است و کدام واقعی دغدغه ذهنی من بود و انرژی زیادی هم در زمان نگارش فیلمنامه از من برد البته در موقع ساخت هم باید این دقت صورت میگرفت.
آنچه من با دیدن مهمان داریم از آن لذت میبرم نوع روایت فیلم است روایتی که من را درگیر میکند و وادار به تامل و تفکر و رسیدن به یک فضای جدید و یک نگاه سوم جدا از نگاه خود فیلمساز. این برای من خیلی ارزشمند است فیلم شما سعی می کند نگاه متفاوتتری را به تماشاگر منتقل کند؟
من این ذهنیت را داشتم و خوشحالم که شما هم که از منتقدان خوب سینمای ما هستید چنین نظری دارید و یک انرژی مثبت به من انتقال میدهد . بههرحال من امیدوار بودم که خدا کمک کند و بتوانم روایت موجود در فیلم میهمان داریم را به گونهای پیش ببرم که با لحظههای فیلم جلو برود و نتواند یک لحظه از فیلم غافل شود ما در این سینما گاهی از آن غافل می شویم که باید فیلم را طوری بسازیم که تماشاگر اگر یک لحظه چشم از پرده بردارد ممکن است دریافتش از فیلم ناقص شود به همین دلیل است که ما بعضاً با کارهایی روبهرو میشویم که گویی با مدیوم تلویزیون ساخته شدند که این ملاحظه را ندارد.
شما در صحبت خود به نکته اشاره کردید که فیلمساز سفارش خود را از جامعه پیرامونش می گیرد و بخشی از اینکه نیاز بخشی از این که نیاز درونی یک فیلمساز به سمت چنین نظامی نمیرود نشأت گرفته از نیاز یک جامعه است فکر میکنید جامعه ما چقدر نیاز به دیدن چنین مضامین و قصههای بر پرده سینما دارد؟
من فکر میکنم که نیاز جامعه ما به اینگونه مضامین اتفاقاً خیلی زیاد است ولی ما گاهی اوقات یا نسبت به این نیاز غافلگیر هستیم یا ممکن است از درون نیاز جمعی به یک تئوری جدید برسیم و نفهمیم کی نیاز جامعه است. ما در دوران بعد از پیروزی انقلاب در کشورمان با پدیدهای مواجه شدیم که در دنیا منحصربهفرد است درواقع ما در دوران انقلاب و دفاع مقدس با یک دوره آرمانگرایی بسیار جدی روبرو شدیم که کمتر می توانیم مشابهش را در تاریخ پیدا کنیم . امروز هم با دوره مواجه هستیم که آن را میتوان امتداد همان دوره تلقی کرد اما با این تفاوت که واقعیتها پیدرپی خودشان را طوری نشان میدهند که انگار ما بعضی وقتا با یک تضاد با مواجه هستیم ، تضاد بین آرمانها و واقعیتها.
و به نظرم فیلم شما بخوبی به این تضاد میپردازد.
این همان چیزی بود که در بدو امر در طرح اولیه میهمان داریم برای من جذاب شد . این درحالیست که شاید اگر شما طرح اولی را بخوانید احساس کنید که ردی از این تضاد در آن وجود ندارد . در واقع این مسئله ذهن من در طول این سالها بود که جای ارائه آن را در این طرح پیدا کردم البته این بحث سخت و گستردهای است که من در آن باید توضیح بدهم که آرمانهای من چیست و موقعیتهایمان کجا قرار گرفته که بعضی وقتها با آرمانها مغایرت پیدا کرد .
ولی خب اصل بر اینست که ما بتوانیم آمارها را با واقعیتهای جامعه هماهنگ کنیم یعنی بتوانیم درضمن آن ماجرا بودن واقعیتها را هم ببینیم ؟
حتماً همینطور است . من ازآنجاکه این بحث مورد علاقهام است ، مشتاقانه پای نظر عزیزانی که در این حوزه نظریهپردازی میکنند ، مینشینم و به سخنانشان گوش میدهم . در خلال این جستجوها بیشتر وقتها با قضیه روبهرو شدهام که برخی افراد برای حل این مسئله طرفین وسطین می کنند. بهعنوان مثال نزدیک یکی از بزرگان بودیم که ایشان برای حل این معادله گفت ما باید آرمانهایمان را واقعی بکنیم و موقعیتهایمان را آرمانی کنیم این حرف را میزنند گویی مساله حل می شود به نظرم قضیه به این سادگیا هم نیست باید این موضوع شکافته شود . راستش را بخواهید ما برای این که بتوانیم ماجرا را مرور بکنیم و دربارهاش کندوکاو کنیم احتیاج به جسارت و صراحت داریم تا این کار را خودمان انجام بدهیم وگرنه خارجیها برایمان انجام میدهند آنها می آیند برای ما نظرپردازی میکنند و اتفاقاً فیلمش را هم میسازند .
یعنی چشمهایمان را روی واقعیتها نبندیم تا بتوانیم آسیبها را ببینیم و بشناسیم؟
بله ما باید این مبحث را باز بکنیم و بفهمیم که وقتی از آرمان حرف میزنیم آرمان ما چه بود چرا دستهبندی شده باید بتوانیم این را توضیح بدهیم و بعد بگوییم چگونه واقعیتها به میان آمدهاند و ما آمادگی پذیرش بسیاری از موقعیتها را نداشتهایم. یعنی درواقع گویی ما جامعهای بودیم که برای این تربیت نشده بودیم که با واقعیت ها چگونه مواجه شویم . این به نظرم نکته بسیار مهمی است که مثالها و مصداقهای بسیاری هم میشود دربارهاش مطرح کرد که اگر قرار باشد دربارهاش صحبت کنم شاید نیاز به زمان فراتر از این باشد اما می توانم یک نمونه را مطرح کنم.
این اواخر من بارها دیدم که در تلویزیون افراد مختلفی نظریهپردازی میکنند و بیشتر آن ها جوان هستند که خیلی هم خوب و خوشحالکننده است بعضی از روحانیون هم هستند که در زمینه سینما و هالیوود مطالعه کردند که در این زمینه صحبت میکنند آنها منباب نقد خیلی به هالیوود علاقهمند هستند و اطلاعات خوبی هم دارد اما متأسفانه دیدم که در تحلیلها گاه دچار اشتباه میشوند یعنی اشتباهاتی را مرتکب میشوند و با آن اشتباه مدام بر سر سینمای ایران میزنند.
مثلا درباره بحث لانه جاسوسی بارها دیدم هر سال وقتی به مهاباد میرسیم برنامههایی از تلویزیون در این خصوص پخش میشود جوانی را دیدم که آمده بود و در تلویزیون از این میگفت که آمریکاییها چقدر بر حق در مورد مسائل نا حقشان فیلم میسازند و ما در ایران در دفاع از موضوع حقمان چقدر ضعیف عمل می کنیم نمونهاش هم همین تسخیر لانه جاسوسی اما دوستان باید به این نکته توجه بکنند که جامعه آمریکا و خیلی از جوامع دیگر آرمانها موقعیتهایشان خیلی نزدیک بهم است وقتی که شما جنگهایشان را مطالعه میکنید احساس میکنید یکسری آرمان دارند که شبیه موقعیتهایشان است ، ما این تفاوت را با آنها داریم که آرمانهایمان با واقعیتهای ممکن متفاوت شده است. بنابراین اگر گاهی در فیلمسازی به آرمانها نزدیک شویم این احساس در مخاطب ایجاد میشود که شعار می دهیم .
چرا این احساس بوجود آمده است؟
یافتن پاسخ این پرسش می تواند خیلی روشنگر باشد واقعاً چرا این احساس برای نسل بعد از ما بوجود آمد که ما داریم شعار میدهیم درصورتیکه ما از آرمانهایمان صحبت می کنیم. خب پاسخ در همان فاصلهای بین آرمانها و واقعیت هاست . من یک مثال دیگر میزنم که شاید بحث را منحرف کند ولی به نظرم برای فهم ماجرا لازم است ما زمانی که در دوره آرمانگرایی جدی به سر میبردیم اگر قرار بود از یک نفر بخواهیم تا بیست سال بعد را در ذهن خود ترسیم کند چه چیزی را ترسیم میکرد . آیا مسائل ریز و درشت جامعه امروز در جهتهای مختلف سیاسی ، اجتماعی ، اقتصادی ، فرهنگی و… مسائلی چون اختلاس و خیلی مسائل دیگر که به سطح جامعه رسید و درد و ورم هست با آرمانهای آن روز ما سازگار است.
واقعاً در آن روزگار نمیشد تصور بسیاری از اتفاقات امروز را داشت؟
تقریباً هیچکدام از این مسائل را نمیشد دید.
بشدت آرمانخواه بودیم اما با اتفاقات دیگری در درون این مسیر روبرو شدیم؟
البته بسیاری از اتفاقات خوب مثل پیشرفتهای علمی و … سر جای خودش ارزشمند است . در واقع ما در برخی اوضاع به دلیل محدودیتها مثلاً همین تحریمها تلاش مضاعفی داشتهایم و رو به جلو حرکت کردهایم.
بله ما در حوزههایی مثل صنعت و فناوری پیشرفت داشتهایم اما ما بیشتر در حوزه فرهنگی بحث داریم؟
به نظر من بخش مهمی از سوءتفاهمها ناشی از همین فاصله هاست من ترجیح میدهم به جای کلمه ضعف از سوءتفاهم استفاده کنم ، ما نمیخواهیم این فاصله را بهویژه در آثار نمایشی قبول کنیم و بخصوص و بخصوص مدیران ما نمیخواهند متوجه واقعیت بشوند . وقتی هم که با آنها صحبت میکنیم فکر میکنند که منظور ما اینست که مثلاً حجاب در فیلمهای ما به شکل دیگری باشد یا مسائلی از ایندست ولی بهنظر من این سادهترین چیزی است که میتوان از این نظر برداشت کرد.
اگر واقعیت را بر اساس افقهای آرمانی به نمایش بگذاریم شاید کمتر به مشکل بربخوریم. حرکت به سمت واقعیت صرفاً جامعه شاید منجر به فضایی شود که اعتراض به سینما را دامن بزنند یعنی یک فیلمساز واقعیت امروز جامهاش را ببیند بدون اینکه به افقها و آرمانها توجه بکند ، حالا در مسیر پرداختن به آرمانها همیشه نقطه ضعفهایی بوده که قابل بررسی است اما اینکه بگوییم باید صرفاً موقعیتها نشان بدهیم بدون اینکه افقی برایشان ترسیم کنیم این شاید باعث اعتراض خیلیها بشود؟
این نکته را قبول دارم و میفهمم اما به نظرم نظیر آنچه گفتم کمی متفاوت است . من به این اشاره کردهام که ما با وضعیتی مواجه شدیم که این وضعیت انگار ادامه آرمانگرایی ما نیست ، درصورتیکه در بسیاری از جوامع همچنان آرمانگرایی وجود دارد . من در واقع از اینجا وارد این بخش شدم که فرق بین سینمای ما و هالیوود در همین قضیه است اینکه به جای کوباندن هالیوود بر سر سینمای ایران بیاین واقع نگر باشیم و ببینیم که آرمان و واقعیت در جامعه غربی خیلی شبیه به هم است اما اینجا ما با این پدیده مواجه نیستیم . درواقع بهتر است بیاییم بررسی کنیم تا ببینیم این فاصله چه آسیبهایی به ما زده است ، یکی از آسیبهای مهمش در همین حوزه سینماست ، حسابشده تا این سردرگمی شکلی شکل بگیرد.
حرف زدن از این قضیه ساده است یعنی گفتن اینکه باید با توجه به آرمانها نگاه واقعی به جامعه داشت خیلی ساده است ولی وقتی شما میخواهید این ذهنیت را در قالب یک اثر سینمایی ارائه بدهید و پارامتر های عجیبی روبهرو میشوید که شاید تحمل آن در یک فیلم برای بسیاری از افراد بخصوص در حوزه مدیران وجود داشته باشد ، ما کم نداشتیم فیلم هایی را که طی این سالها ساخته شدند اما برخورد خوبی در حوزه ممیزی با این فیلمها صورت نگرفت و جالبتر آنکه وقتی بعدها مشخص شد روی ممیزی ها فیلم و چه مواردی بوده نشستیم خندیدیم. این نشاندهنده این واقعیت است که ما به شکل پیدرپی درحال کسب تجربه هستیم تا به برآیند لازم برسیم و بفهمیم چگونه می تواند آرمانها واقعیت رو به یکدیگر نزدیکتر کرد.
بحث آرمانها و واقعیتها را مطرح کردید و صحبت در این زمینه زیاد است اما ممکن است بحث به درازا بکشد شما در حال حاضر مدیرعامل خانه سینما هستید پرسش خیلی از اهالی سینما این است که بحث امنیت شغلی اعضای صنوف مختلف چه زمانی به سرانجام میرسد؟
به طنز می گویم وقتی آرمانها موقعیتهایمان بهم نزدیک شد. گذشته از شوخی من بارها گفتهام و باز تکرار میکنم جمعیت شغل یک مفهوم گسترده است و گاهی اوقات ما آن را با سادهسازی ممکن است به چهار جمله برسانیم و احساس کنیم که مثلاً اگر اهالی سینما در بخش عمدهای از ایام سال سر کار باشند یا اگر مشکل مسکن یا پارامتر های مختلفی که برهم زننده فعالیت آنهاست حل شود امنیت شغلی آنها برقرار شده است.
ما در پایان دولت نهم و در روزهایی نخستی که من مدیرعامل خانه سینما شده بودم در جلسهای از آقای احمدینژاد دعوت شد و ایشان وظیفهای را به خانه سینما محول کرد . ما حرف ایشان را جدی گرفتیم و شرایطی را ایجاد کنیم که یک گروه کارشناسی نشستند و لایحهای را بهعنوان نظام صنفی سینمای کشور تنظیم کردند . بخش عمدهای از عمر امنیت شغلی اهالی سینما برمیداشت همیشه این بحث وجود داشت که خانه سینما باید امنیت شغلی اهالی سینما را تامین کند اما مکتوبات زیادی در این ضمن وجود نداشت که اصولاً امنیت شغلی به چه معناست ما روی این لایحه کار کردیم و آن را مکتوب کردیم.
بخشی از وظیفه برقراری امنیت شغلی بدون تردید برعهده دولت است و شما میتوانید در قوانین رد آن را بهصورت واضح ببینید و برنامه چهارم توسعه صریحاً جزو وظایف دولت این نکته قید شده است که دولت باید صندوق بیمه بیکاری را تا پایان برنامه چهارم راهاندازی کند و بر این اساس این اتفاق باید حدود هشت نه سال پیش رخ میداد. یکی دیگر از وظایف دولت رسیدگی به سازمان نظام صنفی است.
البته در این برنامه آمده است که دولت با سازمان نظام صنفی را مستقر بکند ، یعنی نظام صنفی مستقر نیست و این قضیه هم درست دیده شده بود اما دولتهای مختلف چندین سال به این وظیفه عمل نکردند ، متأسفانه صندوق بیمه بیکاری راهاندازی نشد . البته دکتر ایوبی رییس فعلی سازمان سینمایی قولهای خوبی در این زمینه داده است و زمینهاش را فراهم کرد انشاءالله این اتفاق بزودی رخ خواهد داد. البته این صندوق در حد صندوق کمک هزینه بیماری بیکاری کارکرد دارد.
بحث استفاده از همکاران صنفی در تولیدات سینمایی است که این بحث هم دامنه گسترده و البته خوبی داشت و نقدهایی هم به آن وارد است ما در حال اساسی یک صنف در خانه سینما داریم که هر کدام اساسنامه مستقل خودشان را دارند و عضوگیری آنها هم بر اساس اساسنامه خودشان است بعضی از صنف ها راحت عضو میگیرند و بعضیها کمی سخت است ، شما تصور کنید که بنده عضو کانون کارگردانان هستم و میخواهم فیلم بسازم یک حالت اینست که وزارت ارشاد موقع مجوز دادن به این عضویت بها بدهد و بگوید چون من ن من عضو هستم به من پروانه ساخت میدهد.
یک حالت دیگر آن است که فرض کنید من عضو کانون کارگردانان نیستم اما باز وزارت ارشاد به من پروانه ساخت بدهد . در این حالت عضویت من در سفر چه اهمیتی دارد این درباره بقیه مشاغل و صنوف هم صدق میکند.
و این خود عامل برهمزننده امنیت جمله میشود ؟
دقیقاً اتفاق میافتد و وقتی امنیت شغلی اینجا به هم بخورد منجر به صندوق بیمه بیکاری و … هم متصل میشود و اگر عضو صنف نباشم آیا باید بتوانم از آن صندوق استفاده کنم .
طبیعتاً نباید اینگونه باشد ؟
بههرحال اتفاقی که میافتد و یک سری مجموعه سؤال و مسئله بین ما و دولت بدل میشود و باید درباره ی آنها تصمیمگیری قاطعی صورت بگیرد و تصمیمگیری قاطع به مفهوم اینکه به تصمیمات عمل بکنیم .
نکته مهم همین عملی شدن برنامهها و تصمیمات است. این خیلی بد است که چند هزار نفر عضو یک تشکیلات صنفی باشند و هنرمندان همیشه از ناامنی شغلی نگرانی داشته باشند این هم به دولتها مربوط است و هم به صنوف اینها باید یکجا به نتیجه برسد اگر قرار باشد این وظایف را صنف گردن دولت بیندازند و دولت برعهده صنف قرار دهد جز این که همیشه اعتراضها گلهها به گوش برسد عایدی دیگر نخواهیم داشت آن رابطه دولت با خانه سینما چگونه است فکر میکنید با این دولت میتواند مشی مطلوب برسید چون معمولا شما با همه دولتها مخالف هستید البته این آخری را من باب مزاح عرض میکنم و منظورم مجموعه خانه سینماست نه شخص شما؟
اگر سابقه فعالیتهای خانه سینما از ابتدا تا امروز را مرور بکنید به استثنا چهارسال دولت دهم تقریباً در همه دورهها تعامل بین خانه سینما دولت کم یا زیاد وجود داشته است ، بعضی وقتها ممکن است این تعامل شکننده باشند و بعضی وقتها تعامل خوبی برقرار بود. ما باید بتوانیم در هر شرایطی از منافع صنفی خودمان مواظبت کنیم . من شخصاً با آقای ایوبی دوست هستم و سال ها او رو میشناسم اما وقتیکه قرار است پیگیر منافع صنفی اهالی سینما باشم دوستی ما ممکن است در درجه دوم عموی قرار بگیرد یکی از نکاتی که اتفاقاً ممکن است ساده به نظر بیاید ولی اتفاقاً خیلی مهم است داشتن یک بانک اطلاعاتی جامع از همکارانمان است.
من در بدو ورودم به خانه سینما با این واقعیت مواجه شدم که یکی از صنوف که شورای مرکزی آن تغییر یافته بود اطلاعاتی از اعضای صنف خود نداشت و هیئتمدیره قبلی کلیه فایلها و اطلاعات اعضا را با خودش برده بود . ما با صنفی مواجه بودیم که اطلاعاتی از آن نداشتیم این سری کارت جدید صادر شده بود و مدیران جدید به کارتهای قدیم اهمیت نمی دادند خلاصه شما نمیتوانستی بفهمی که اعضای اصلی این صنف چه کسانی هستند ما الان به این وضعیت رسیدیم که فکر میکنم چیزی نزدیک به نود و چهار پنج درصد کل اعضای سینمای کشور شماره نظام صنفی گرفتند و بقیه هر فرد یک شناسنامه وجود دارد که بهصورت محرمانه ثبت شده است ، این قدم مهمی بود بههرحال ما تلاش کردیم به وظایف خود عمل کنیم.
0 دیدگاه