نمایشنامه نویسی به زبان ساده
25
مارس

 

نمایشنامه نویسی

نبودن متون نمایشی درست و کامل، یکی از عوامل مهم عقب ماندگی تئاتر در ایران است. تئاتر به صورت کنونی که سعی دارد از تمام امکانات دیدنی و شنیدنی استفاده کند، ابتدا با نمایشنامه شروع می شود. داشتن یک متن نمایشی کامل و قابل اجرا، شرط اصلی پیدایش یک تئاتر خوب است.

فرق نمی کند که این تئاتر در مدرسه اجرا شود و یا در یکی از سالنهای تئاتر شهر. حتی ممکن است در هیج سالنی نمایش داده نشود، بلکه در یک محیط باز و بدون سقف اجرا شود. مهم این است که آیا یک نمایشنامه قابلیت به روی صحنه آمدن را دارد یا خیر؟

هنگامی شما می توانید به این پرسش جواب دهید که ابتدا بتوانید یک نمایشنامه خوب را بشناسید. ممکن است این نمایشنامه را خودتان نوشته باشید و یا از بین نمایشنامه هایی که در اختیار دارید، انتخاب کرده باشید. شناخت محتوای یک نمایشنامه و یا تکنیک آن، در زمینه ی نمایشنامه نویسی تاثیر بسیار دارد. ممکن است شما یا یکی از دوستانتان نمایشنامه ای نوشته باشید و فکر کنید که نمایشنامه خوبی است، اما بعد از اجرای آن متوجه شده باشید که تماشاگران استقبال چندانی نکرده اند.

  1. علت این ناکامی چه می تواند باشد؟
  2. چرا تماشاگران به جای لذت بردن از کار شما، کسل و خسته شده اند؟
  3. آیا متن نمایشنامه ضعیف بوده است؟
  4. آیا اجرای موفق و گیرایی نداشته اید؟
  5. آیا فصلی نامناسب را برای اجرای نمایش انتخاب کرده اید؟
  6. آیا سالن نمایش نامناسب بوده است؟
  7. و یا….؟

عدم موفقیت شما می تواند علت های زیادی داشته باشد. اگر می خواهید نمایش های بعدی خود را با موفقیت به اجرا در آورید باید نواقص اجراهای گذشته خویش را بر طرف کنید. پیش از هر چیز باید از متن نمایشنامه شروع کنید.

به این سوال کمی فکر کنید

اگر تمامی دانش آموزان مدرسه شما و یا مدرسه های دیگر، هر کدام به تنهایی یک بازیگر و یا کارگردانی مبتکر و خلاق باشند، بدون در دست داشتن نمایشنامه ای خوب، می توانند تئاتری موفق داشته باشند، مسلما چنین امری محال است  نمایشنامه ای را در نظر بگیرید که از نظر نمایشنامه نویسی، اسلوبی صحیح دارد، و آن را در مدرسه و یا در مکانی که از لحاظ تجهیزات ضعیف است، به اجرا در می آورید. حال نمایشنامه ای را در نظر آورید که بدون محتوا و فاقد تکنیک درست است، اما در سالنهای بزرگ و مجهز به اجرا در می آید. بگویید کدامیک موفق می شود؟ بدون شک مورد اول یک نمایشنامه ی خوب و کامل به طور یقین می تواند گروه اجرا کننده کارگردان، بازیگران، صحنه آراء و… را به شوق آورد و حرکت لازم را در گروه ایجاد کند. اما یک نمایشنامه از هم گسیخته و ضعیف با وجود گروه اجرا کننده قوی، باز هم امکان ندارد که بتواند نمایشی خوب از آب در آید.

همان طور که ملاحظه می کنید، برای داشتن یک تئاتر موفق باید متنی صحیح و با اسلوب در اختیار داشته باشیم. موفقیت در امر نمایشنامه نویسی مستلزم این است که ابتدا اصول و فنون این هنر را بشناسید.

برای گرفتن ایده، باید به اطراف زندگی خود دقیق تر شویم و درباره ی آنها بیندیشیم. ممکن است حادثه ای را ببینیم و یا درباره ی آن مطلبی بشنویم.

اجرای تئاتر
اجرای تئاتر

برای پیدا کردن یک ایده خوب و مناسب، به شش طریق می توان عمل کرد:

1 – می توانید از زندگی خودتان ایده بگیرید

به طور حتم هر کدام از شما در زندگی با مسائلی روبه رو شده اید. این مسائل ممکن است در ظاهر یک اتفاق ساده به نظر آید، ولی اگر به عقب برگردید و آن حوادث یا مشکلات را بررسی کنید، متوجه می شوید که می توان از میان آن ها یک متن نمایشی خوب تهیه کرد. تجربیات شما در زندگی می تواند الگوی خوبی برای نوشتن نمایشنامه باشد. ضمن آنکه به نمایش در آمدن آنها، ممکن است راهگشای دیگران نیز باشد. می توانیم بگوییم که تئاتر صحنه ی نشان دادن آزمایش انسانها در شرایط سخت و استثنایی است. نحوه ی تصمیم گیری در این شرایط، مشخص کننده شخصیت هر فرد است. برای مثال فرض کنید در مدرسه یا شخصی همکلاسی هستید که مشکل مالی دارد. او آدم مغروری است و نمی خواد کسی متوجه این مشکل بشود عده ای از دوستان او، این مطلب را می دانند و می خواهند کمکش کنند. مطمئنا هر کدام به نحوی متفاوت عمل خواهند کرد. شاید یکی مخفیانه مبلغ مورد احتیاج را در کیفش بگذارد. یکی ممکن است حتی به او انتقاد کند که چرا مشکل خود را با دوستان خویش در میان نمی گذارد.امکان دارد دیگری از این نیاز وی، به نفع خویش بهره گیری کند و یا…

تولید و ساخت تیزر تبلیغاتی تئاتر

اگر قبلا چنین واقعه ای برای شما پیش آمده است، به خاطر بیاورید که با آن چگونه بر خورد کرده اید؟ از این تجربه گذشته خود، ایده بگیرید. یک مثال دیگر می زنیم: فرض کنید در راه مدرسه به خانه، یک نفر را می بینید که با وحشت در حال فرار است و چند نفر با داد و فریاد دنبال او می دوند. شما لحظه ای می ایستید و به این واقعه نگاه می کنید. سپس به راه خود ادامه می دهید.

در ظاهر این یک حادثه بسیار ساده است. اما همین حادثه می تواند ایده ی خوبی برای نوشتن نمایشنامه ی شما باشد. به شرطی که بعد از دیدن واقعه بی تفاوت از کنار آن نگذرید. از کجا معلوم که پشت این هیاهوی چند لحظه ی پیش فاجعه ای بزرگ نباشد. نقش شما به عنوان یک بیننده جستجوگر در این ماجرا چیست؟

آیا بهتر نیست از کسانی که در آن حوالی هستند، علت این همهمه را بپرسید؟ آیا آن مردی را که در حال فرار دیدید، گناهی مرتکب شده بود؟ کسانی که به دنبالش می دویدند با آن شخص چه رابطه ای داشتند؟ ممکن است به شما بگویند که آن مرد فراری دسترنج یک ماه کار کارمند یا کارگری را ربوده است. فکر شما بی اختیار متوجه آن شخص که حاصل یک ماه زحمت خود را از دست داده است، می شود می پرسید: آن شخص کیست؟

یکی از میان جمعیت با افسوس می گوید: او اکبر آقاست. یکی از اهالی محل

اگر اکبر آقا را نشناسید، سوال می کنید: اکبر آقا کیست؟

همان اکبر آقای خودمان، پستچی محل، چه طور او را نمیشناسی؟ در این لحظه شما اکبر آقای پستچی را با قامتی لاغر و چهره ای مهربان که همیشه لبخند صمیمانه ای بر لب داشت، به یاد می آورید. و آن موتور کهنه که وقتی وارد کوچه می شد، سر و صدایش فضا را پر می کرد . با تاسف در حالی که نمی خواهید باور کنید، می پرسید؟

همان اکبر آقا…..

بله……..

شما اکنون اکبر آقا را شناخته اید. او میانه سال است و هر ماه با آرزوی اینکه برایتان پیک شادی باشد. در خانه شما را به صدا در آورده است.

خانه شان کجاست؟

و به شما نشانی او را می دهند. تعجب می کنید. خانه اکبر آقا دو کوچه پایین تر از کوچه شماست. با خود می گویید چه طور من تا به حال نمی دانستم؟ ناگهان در بین جمعیت، یکی به دیگری می گوید چه عجب آدم های بدجنسی پیدا می شوند و دیگری با تاسف سرش را تکان می دهد و می گوید:

خدا می داند که تا آخر ماه، با سه تا بچه، چه کار می کند.

می پرسید: حالا اکبر آقا کجاست؟

از میان جمع فردی می گوید: هنگامی که می خواست دنبال دزد بدود، پایش پیچ خورد و به زمین افتاد. او را به درمانگاه بردند. می گفتند پایش شکسته است. در این لحظه از ناراحتی نفس بلندی می کشید. زیر لب زمزمه می کنید: هم حقوق یک ماه کار پستچی خوب محله مان را برده اند و هم دیگر نمی تواند نامه ی برادرم را که در جبهه است، برایم بیاورد.

تصمیم می گیرید که سری به خانه ی آنها بزنید و احوال او را از خانواده اش بپرسید و با آن ها ابراز همدردی کنید…

توجه کردید که شما در ابتدا فقط یک حادثه ی بسیار زودگذر را دیده اید، اما وقتی کمی دقت می کنید، می بینید که در پشت همین حادثه، مسائلی وجود دارد که حتی روی خود شما هم تاثیر می گذارد. پس از این به بعد تصمیم بگیرید که از کنار هیچ حادثه ای ساده نگذرید. یک نویسنده می تواند از زندگی و انسان ها ایده های خوبی بگیرید. به شرطی که به همه چیز اهمیت بدهد و خود را در هر حادثه ای سهیم بداند.

تجدید نظر در گفتار و اعمال

فرض می گیریم که شما می خواهید یکی از حوادثی را که در زندگیتان اتفاق افتاده است، به صورت نمایشنامه در آورید. اما متوجه می شوید که آن اعمال و گفتار واقعی، مناسب موضوع نمایشی شما نیستند. در این صورت می توانید در آنها تجدید نظر کنید و ازخود بپرسید اگر به جای فلان حرکت یا گفته، این عمل یا گفتار قرار گیرد، چه پیش می آید؟

با یک حادثه به دو صورت می توان برخورد کرد.

  • آنچه را که هست و اتفاق می افتد، می بینید و سپس عین آن واقعه را بازگو می کنید.
  • شما واقعه ای را می بینید، اما می گویید درست است که واقعه را این طور دیده ام، ولی بهتر بود به صورت دیگری اتفاق می افتاد.

این بهتر بود ها از اعتقادات و آرزوهای ما سرچشمه می گیرد و ممکن است بدون آنکه متوجه در روزها شویم در روز بارها آن را تکرار کنیم. بنابر این اگر واقعه ای همان طور که اتفاق افتاده است بازگو کنیم، تنها یک وجه کار را در نظر گرفته ایم. قسمت اعظم کار یک هنرمند این است که دیدگاه خود را نسبت به مسائل با اعتقادات و آرزوهایش بیامرزد.

با اعتقادی دارید به مسائل بنگرید و سپس به نوشتن بگیرید. آثار نویسنده ای که در آن جلوه ای از اعتقادات او وجود ندارد، بدون شک نمی تواند ارزش چندانی داشته باشد. تجلی اعتقادات شما در نوشته تان به منزله روح کار است. بهتر است هر حادثه را از طریق احتمالات بررسی کنید. به فرض شما حادثه ای را که در بالا مثال زدیم دیده اید. ولی نه اکبر آقا را می شناسید و نه او در محله ی شما سکونت دارد. نه نامه ی برادرتان را از جبهه می آورد و نه…

به طور کلی هیچ رابطه ای بین شما و اکبر آقا نیست…… اصلا اکبر آقا نه پستچی است و نه اسمش اکبر آقاست، بلکه آدمی معمولی است که، دزد حقوق یک ماه او را از جبیش دزدیده و فرار کرده است. سوال می کنیم آیا شما نمی توانید فرض کنید که شغل او پستچی است و اسمش اکبر آقاست و…..

مهم این نیست که حتما باید آن شخص را بشناسید، مهم این است که شما به مساله اهمیت بدهید. باید پیش خود تصور کنید که آن شخص یک انسان است. پس می تواند هر کسی باشد. حال همین مثال را یک بار دیگر از راه احتمالا بررسی می کنیم.

هنگامی که به خانه می روید، مردی را می بینید که با وحشت در حال فرار است و عده ای او را تعقیب می کنند. چند لحظه صبر می کنید و آنها از شما دور می شوند. دورو برتان را نگاه می کنید با خود می گویید یعنی چه اتفاقی افتاده است؟ آن مرد برای چه فرار می کرد و چرا عده ای به دنبال او می دویدند و…؟سوالهای زیادی به فکرتان می رسد، اما نه خود می توانید به آنها جواب دهید و نه کسی آن اطراف است که برای شما واقعه را شرح دهد. در این صورت چه خواهید کرد؟ آیا چون جواب این سوالها برایتان مجهول است، باید آن حادثه را فراموش کنید؟ نه.

به شما پیشنهاد می کنیم که از راه احتملات جلو بروید. به این صورت که بعد از آن با کمی فکر بگویید:

حتما آن شخص که وحشت زده بود و فرار می کرد، گناهی مرتکب شده بود. و این احتمال را برای خود یادداشت کنید. البته ممکن است احتمالات زیادی بدهید. ولی به عنوان نمونه ما با این احتمال که شخص گناهکار است، جلو می رویم. و بعد باز هم از خود سوال کنید:

چه گناهی؟ قتل، سرقت،…..

و احتمال بدهید که آن شخص دزدی کرده باشد. پس تا اینجا شما با  دیدن این حادثه احتمال می دهید که یک سرقتی انجام گرفته است. از کجا؟ از یک طلافروشی، بقالی، از جیب یک نفر، از خانه یا…

فرض می کنید که شما ترجیح می دهید پول یک نفر را از جیبش زده باشند

از جیب چه کسی؟

شاید یک…. یک….

دچار تردید می شوید که چه کسی را انتخاب کنید. اما از اینجا باید تصمیم بگیرید که می خواهید درباره ی آن دزد نمایشنامه بنویسید یا آن کسی که پولش را دزدیده اند؟ فرض می کنیم که می خواهید از کسی که پولش به سرقت رفته است، نمایشنامه بنویسید. به شما پیشنهاد می کنیم شخصی را انتخاب کنید که بتواند از جنبه نمایشی جالبی بر خوردار باشد. اگر این شخص خیلی پولدار باشد، برایش مهم نیست که مثلا پانصد تومانش را از دست بدهد، ولی اگر کسی باشد که آن مبغ برایش مهم و حیاتی باشد و اساس زندگی او را بهم برید، مثلا می خواهد یا آن پول بدهی خود را بپردازد و اگر نتواند موجب آبروریزیش خواهد شد.

برای نمایش مناسبتر است، زیرا برای این که بتوانید یک محیط نمایشی خوب و کامل به وجود آورید، باید اشخاص را در موقعیت های استثنایی نشان دهید. حال اگر باز هم از شما سوال شود که پول چه کسی به سرقت رفته است، چه جوابی می دهید؟ برای پاسخ به این سوال، شما باید شخصیت مورد نظرتان را کسی انتخاب کنید که این حادثه در زندگی او نقش مهمی داشته باشد. مثلا کارمندی که حقوق ماهیانه ای را دریافت کرده است و یا همان پستچی. چنانچه دقت کنید می بینید که باز هم می توانید وضع این شخص را سخت تر کنید. زیرا تا اینجا، برای شما شخص معمولی است. باید او را در یک موقعیت استثنایی قرار دهید. بدین معنا که در ذهن خود احتمال بدهید که این شخص پستچی بوده است.

از خود سوال کنید:

او چند تا بچه دارد؟

سه فرزند دارد که یکی از آن ها احتمالا در کلاس ما درس می خواند. شما فرزند آن پستچی را در نظر خود می بینید. با او  چه کار خواهید کرد؟ می توان هر گونه احتمالی را تصور کرد و الی آخر…

این نمونه ای از یک حادثه و در نظر گرفتن احتمالات مختلف آن است. ممکن است شما احتمالات زیادی بدهید. ولی باید در نظر داشته باشید که برای نوشتن نمایشنامه، شخصیتهای مورد نظرتان را در شرایط استثنایی نشان دهید. به تعبیری آنها را مورد آزمایش قرار دهید.

گرفتن ایده از طریق دیدن و شناختن انسان ها

گرفتن ایده از طریق دیدن و شناختن انسان ها
گرفتن ایده از طریق دیدن و شناختن انسان ها

گاهی ممکن است یک نفر توجه شما را جلب کند. در ابتدا دلیل آن را نمی دانید، وبی هنگامی از خود سوال می کنید: مگر او دارای چه صفاتی است که نظر مرا جلب کرده است؟ جواب قانع کننده ای می یابید. آن شخص ممکن است یک از خصوصیات زیر را داشته باشد: راستگو و شجاع، ترسو و دروغ گو، تندخو، وسواسی، ولخرح، خودخواه، متواضع، باتقوا، دو رو و ریاکار، بی انضباط، منظم و وقت شناس، خوش قول، بد قول، حسود، ساده اندیش، بدبین، چابک و زرنگ، خسیس، مغرور، بخشنده، پرحرف، صبور و… باشد. هر کدام از خصوصیات یک فرد ممکن است نظر شما را به خود جلب کند و از آن ایده نمایشی بگیرید.

برای مثال شما با آدمی روبه رو می شوید که بسیار ساده اندیش است. اگر او را در مقابل یک آدم دروغگو و ریاکار قرار دهید، چه حادثه ای رخ خواهد داد؟ به طور یقین یک چنین برخوردی خیلی جالب و دیدنی خواهد شد. هنگامی که از شخصیتی ایده می گیرد، در مقابل او شخصیتی متضاد قرار دهید. حال می توانید این شخص را در خیال خود خود فرض کنید خواه وجود داشته باشد، خواه نداشته باشد. همان طور که گفته شد تئاتر، صحنه نمایش انسانها در شرایط خاص است. برای برجسته نمودن شخصیت نمایشنامه باید او را در یک موقعیت استثنایی قرار دهید تا آنچه را که می خواهید بگویید، شکل نمایشی بیاید.

ممکن است افراد را در شرایط عادی نتوان شناخت، اما زمانی که در یک شرایط خاص و استثنایی قرار بگیریند، هر کدام ماهیت خود را نشان می دهند. بنابر این در موقعیت استثنایی هر کسی مناسب با توان، روحیه، اخلاق و اعتقاد خود عمل می کند. یعنی رفتار کسی که شجاع و راستگو است با شخص دیگری که دروغگو و ترسو است، فرق دارد. البته باید در نظر داشت که موقعیت استثنایی بدون وجود در نیروی متضاد، معنی ندارد.

شاید دو نفر ار نظر اخلاقی با هم توافق نداشته باشند و سالهای در یک جمعی یکدیگر را ببینند، اما بین آن ها هیچ برخوردی پیش نیاید. حال اگر همین دو نفر را از میان آن جمع بیرون بکشید و مساله مشترکی بینشان ایجاد کنید، می بینید که چه طور خصوصیات اخلاقی خود را بروز می دهند و در مقابل هم می ایستند. برای مثال در یک کلاس چهل نفری ممکن است تا آخر سال بین دانش آموزی که درسش خوب نیست و خیلی نامنظم به مدرسه می آید. رضا با دانش آموز دیگی که هر روز صبح با اشتیاق در کلاس حاضر می شود و درسش خوب است.

مسیر برخودری روی ندهد. اما اگر همین دو نفر را به وسیله ی یک مساله مشترک به هم مربوط سازید. یعنی در یک موقعیت استثنایی قرار دهید، می بینید که چه طور شخصیت خود را به نمایش می گذارند. فرض کنید رضا به خاطر عدم حضور در کلاس، جزوه درسش را ننوشته و امتحان نزدیک است، تصمیم می گیرد که جزوه ی امیر را برای یک شب امانت بگیرد و از روی آن بنویسد. امیر سعی می کند جروه اش را ندهد، ولی وقتی با اصرار زیاد رضا روبه رو می شود، ناچار از او قول می گیرد که فردا صبح حتما دفترچه اش را به او برگردند. رضا می پذیرد، اما روز بعد به مدرسه نمی رود.

بعد از دوروز که یکیدیگر را می بینند، امیر دفترچه اش را می خواد، ولی رضا می گوید که آن را نیاورده است. در این جا می بینید رضا و امیر هیچ وقت با هم کاری نداشته اند. یک مساله مشترک، دفترچه تمرین، آن ها را در یک موقعیت استثنایی به هم مربوط ساخت است.

 

گرفتن ایده از زندگینامه ها و شرح احوال

یکی از منابع مهمی که می توان برای نوشتن نمایشنامه از آن ایده گرفت، شرح حال و زندگی بزرگان تاریخ است. این کار باید با احتیاط و مطالعه ی دقیق انجام بگیرد. نوشتن نمایشنامه از شخصی که در ذهن خود خلق کرده اید، با شخصی که نام او در تاریخ ثبت شده است، تفاوت دارد. شما در نوشتن یک نمایشنامه که شخصیت های آن زاده ی فکر خودتان است، آزاد هستید می توانید هر خصوصیتی را که مورد نظرتان است، به او بدهید و هر عاقبتی برای او در نظر بگیرید، اما اگر شخصیتی تاریخی برای نمایشنامه خود انتخاب می کنید، به رعایت آنچه در تاریخ ثبت شده است، مقید هستید. البته این سخن بدان معنا نیست که مانند یک مورخ موضع بی طرفی داشته باشید و فقط وقایع را ثبت کنید. در واقع این عمل مانند عمل یک دوربین عکاسی می شود که هیچ احساس، عاطفه و عقیده ای ندارد. برای دوری از این حالت، می توانید فکر و عقیده ی خودتان را هم در کار دخالت دهید، بدین طریق که با شناخت کامل زندگی آن شخصیت، پی به هویت و چگونگی ماجراهای زندگی او ببرید، بعد از تحلیل آن نتیجه گیری کنید. در واقع با این نتیجه گیری، موضع خود را در مقابل شخصیت مزبور نشان می دهید.

 گرفتن ایده از داستان ها، حکایت ها، افسانه ها و….

با خواندن کتابهای داستان، حکایت و افسانه و یا با شنیدن آن ها نیز می توانید برای نوشتن ایده بگیرید. گاهی اتفاق افتاده است که چند نفر داستانی را خوانده اند و هر کدام از آن برداشت خاصی کرده اند. در هنگام نوشتن نمایشنامه، چیزی که بیشتر از همه اهمیت دارد استنباط خود شما از داستان است. ممکن است داستانی خیلی خوب باشد، اما قابلیت تبدیل به نمایشنامه را نداشته باشد. داستانی برای نمایشنامه شدن مناسب است که در آن لااقل دو شخصیت در مقابل یکدیگر قرار بگیرند و با هم مبارزه کنند. به طور مثال داستانی که شخصیت آن آدم خودخواهی است که در آخر به فساد کشیده می شود، برای نمایشنامه شدن خوب است، اما کافی نیست. هنگامی می توان آن را به صورت نمایشنامه نوشت که شخصیتی دیگر هم در ماجرا حضور داشته باشد و با او درگیری ایجاد کند. در غیر این صورت نمایشنامه ای که از این داستان نوشته می شود، بسیار خسته کننده  کسالت آور خواهد بود.

گرفتن ایده از طریق مطالعه حوادث در روزنامه ها و مجلات

صفحه ی حوادث و یا خبرهای مختلف در روزنامه ها و مجلات می تواند در پیدا کردن ایده به شما کمک کند. ممکن است در ظاهر، نوشتن از روی این حوادث کار آسانی به نظر آید، اما چنین نیست. خطر بزرگی که برای یک نویسنده وجود دارد، این است که کارش به صورت خبرهای روزنامه ای در آید. قبل از هر چیز درباره ی حادثه ای که انتخاب کرده اید، تحقیق کنید و از درستی آن مطمئن شوید. سپس آن را تحلیل کنید. یک هنرمند و یا نمایشنامه نویس خوب، هیچ وقت با حوادث سطحی برخورد نمی کند، بلکه درباره ی آن فکر می کند. تحقیق می کند و سپس از دل آن حادثه، یک تجربه بزرگ بشری و مناسب با اعتقاد خود ارائه می دهد. اگر همه موی را می بینند، هنرمند باید پیچش موی را ببیند. اگر روزنامه نگار یک حادثه را فقط بازگو می کند، هنرمند و یا نمایشنامه نویس باید آن را تحلیل کند.

شما هیچ وقت موفق به نوشتن نمایشنامه خوبی نخواهید شد. مگر اینکه در ابتدا با یکی از شش طرق ذکر شده، ایده ای بگیرید و سپس آن را در ذهن خود تحلیل کنید. بنابر این باید با نگاه وسیع و عمیق به حوادثی که برخودرد می کنید بنگرید. این کار برای شما ضروری است و هیچگاه نباید نسبت به حوادث و مسائل اطراف خود بی تفاوت باشید حتی اگر به ظاهر ساده باشند. شرح حال بزرگان را مطالعه کنید و از سرگذشت آنان ایده بگیرید. آدمها را با آرزو و آمالشان بشناسید تا وسعت نظر پیدا کنید. به زندگی گذشته خود بنگرید. به طور یقین حوادثی برای شما اتفاق افتاده است که قابلیت نمایشنامه شده را دارد. یا اگر حادثه ای را دیدید و موفق نشدید که ادامه ی آن را دنبال کنید، یادتان باشد با حساب احتمالات جلو بروید. مطالعه را فراموش نکنید.

کتابهای داستان، شنیدن حکایت و  افسانه از بزرگان فامیل می تواند دید شما را نسبت به مسائل وسعت بخشد و ایده های جدیدی در اختیار شما بگذارد. خود را امتحان کنید با استفاده از شش طریق یاد شده، ایده ای برای نوشتن پیدا کنید. بعد از دست یابی به ایده، به یک موضوع نیاز داریم. آیا هر موضوعی برای نوشتن نمایشنامه مناسب است، در یک موضوع چه ویژگی های نمایشی باید وجود داشته باشد؟ آیا برای نوشتن نمایشنامه داشتن یک موضع مشخص الزامی است یا خیر، به طور کلی موضوع چیست،  قبل از نوشتن نمایشنامه، به سوال های فوق توجه نمایید. اما بهتر است قبل از هر چیز، دو سوال آخر را به طور مشخص در نظر بگیرید و اگر جواب آن را پیدا کردید، با توجه به اصولی که در بخشهای بعد خواهد آمد شروع به نوشتن نمایشنامه کنید.

موضوع چیست؟

موضوع چیست؟
موضوع چیست؟

قبل از هر چیز از خود بپرسید که آیا برای نوشتن یک نمایشنامه احتیاج به موضوع مشخصی داریم؟ به نظر می رسد که جواب آن ساده است. بله اما اگر کسی دلیل آن را بپرسد، شاید نتوانید به سادگی جواب دهید. ولی مگر می شود معماری آجرها را روی هم بگذارد و نداند که چه عمارتی می خواهد بسازد؟ نمایشنامه نویس حرفی دارد که می خواهد بیان کند. شما هم از خود بپرسید چرا می نویسم و چه حرفی را می خواهم بگویم؟ اگر موضوع در ذهنتان کاملا شکل نگرفت باشد، به احتمال زیاد نمی توانید نمایشنامه خوبی بنویسید. برای روشن شدن مطلب و درک کامل مفهوم موضوع مثال زیر را که طرح کلی یک نمایشنامه است با هم برسی می کنیم. موضوع آن را به دست می آوریم.

آقای جوادی مرد ثروتمند و تندخویی است که طاقت شنیدن انتقاد از خود را ندارد. او تمام دوستانش که خیر و صلاح او را می خواهند و عیبهایش را تذکر می دهند. از خود می راند. اکنون تنها شده است و تمام دوستان خود را دشمن می داند. اجازه نمی دهد که هیچ کدام از آن ها به او نزدیک شوند. فقط یک نفر که طمع به مال او دارد، نزدش می ماند و برای منافع خود، اعمال ناشایست او را تایید می کند. حتی به گوش آقای جوادی می خواند که باید هر چه بیشتر از بستگانیش دوری کند، زیرا آنها از او منتفر هستند. دشمن طماع چنان اعتماد آقای جوادی به خود جلب می کند و به چابلوسی می پردازد که آقای جوادی او را تنها دوست و غمخوار خود می پندارد. در پایان جوادی به دست شخص طماع از پای در می آید و همه ی ثروتش را از دست می دهد.

طماع از پای در می آید و همه ی ثروتش را از دست می دهد. چنانچه دقت کنید، در می یابند که موضوع نمایشنامه، یعنی حرف نویسنده چنین است: شخص تندخو که طاقت انتقاد ندارد، عاقبت به انزوا کشیده می شود و در زندگی شکست می خورد. طبق تعریفی که در کتابهای مختلف شده است، می توان گفت که موضوع جان کلام و عصاره حرفی است که نویسنده در طول نمایشنامه خود به اثبات آن می پردازد. اکنون برای روشن شدن مطلب، به مثالی دیگر از خلاصه ی یک نمایشنامه توجه کنید. نویسنده ی آن طی ماجراهایی به اثبات موضوع مورد نظر خود پرداخته است. در یک کلاس سه نفر به نامهای احمد، رضا و حسن با هم دوست هستند.

رضا با آنکه درسش بسیار خوب است اما نسبت به احمد که همیشه نمراتش عالی است، احساس حسادت می کند. در واقع رضا و احمد هر دو از بهترین شاگردان کلاس هستند. احتمد معقتد است که باید در درس خواندن رقابت وجود داشته باشد. حسن که در همسایگی  رضا است، جزو شاگردان تتبل کلاس محسوب می شود. اکنون یک هفته به امتحان نوبت دوم باقی مانده است. در امتحان نوبت اول، احمد معدلش کمی از رضا بیشتر شده است. حالا رضا تصمیم دارد تا از راهی که می تواند آن کمبود را جبران کند. از طرفی در سر جلسه امتحان نوبت اول، حسن از احمد خواسته بود که جواب سوال ها را به او برساند. اما احمد از انجام این کار خودداری کرده بود. بنابراین حسن نسبت به احمد کینه به دل گرفته و منتظر فرصتی است که بتواند ضربه ای به او وارد آورد. در نتیجه به فکرش می رسد که از حسادت رضا نسبت به احمد استفاده کند و انتقام خود را از او بگیرد.

حسین با این فرض به رضا می گوید که چون احمد در امتحان ثلث اول تقلب کرده، معدلش بیشتر از رضا شده است. رضا از شنیدن این خبر بسیار ناراحت می شود و آن را با معلم خود در میان می گذارد و او را نسبت به احمد بدبین می کند. همچنین حسن به رضا پیشنهاد می کند که برای جبران این عقب افتدگی او هم در امتحان ثلث دوم تقلب کند. رضا ابتدا قبول نمی کند، ولی بر اثر اصرار حسن، می پذیرد. رضا در سر جلسه امتحان تقلب می کند، معلم متوجه می شود و او را از امتحان محروم می کند. وقتی معلم علت این عمل ناشایست را از رضا می پرسید، او همه ماجرا را شرح می دهد. حسن به خاطر این عمل ناشایست خود، مجازات می شود. رضا چنان از احمد شرمنده شده است که خجالت می کشد نزد او برود. بچه های دیگر هم از این کار دلگیر می شوند. در پایان رضا مجبور می شود مدرسه خود را عوض کند.

حال چنانچه این خلاصه ماجرا را بررسی کنید، می بینید که موضوع آن بدین صورت است شخصی خود، دوستانش را از دست می دهد و عاقبت شرمنده و منزوی می شود.

همانطور که گفته شد موضوع در واقع حرف است که نویسنده می‌خواهد در پایان به اثبات برساند با در نظر گرفتن دو مثالی که آوردیم می‌بینید تمام ماجراهایی که در طول نمایشنامه اتفاق می افتد در جهت اثبات حرف نویسنده است.

موضوع در واقع فکر و عقیده نویسنده است نسبت به شخص یا اشخاصی که مثلاً خودخواه یا حسود و یا…. هستند که در انتها باید منتظر عواقب آن باشند.

در هر موضوعی باید شخصیت ها، ماجرا و نتیجه آن مشخص باشد. یک نمایشنامه خوب یک موضوع مشخص دارد. بر می گردیم به مثال‌هایی که در بخش پیش یاد کردیم در مثل پستی آیا صرفا نشان دادن اینکه پول هایش به سرقت می رود می تواند موضوع برای نوشتن یک نمایشنامه باشد.

جواب این سوال منفی است نشان دادن یک پیشامد استثنایی کافی نیست بلکه همانطور که گفته شد باید شخصیت ها ماجراها و نتیجه آن برای ما مشخص شده باشد تا بتوانید فکر و عقیده خود را نسبت به آن پیش آمد ابراز نماید بدون داشتن یک موضوع مشخص هیچ وقت شروع به نوشتن نمایشنامه نکنید اگر چنین کنید بدون شک موفق نخواهید شد.

حادثه ای که برای پستچی رخ داد ایده ای به شما می دهد که می توانید آن را به صورت یک نمایشنامه بنویسید اما ابتدا باید ببینیم چگونه می‌تواند این ایده را در ذهن خود پرورش دهید به موضوعی برسید که قابلیت نمایش داده شده را داشته باشد.دیدن حادثه و شنیدن وضعیت جسمی، اجتماعی، خانوادگی و…تنها اطلاعات شما را نسبت به شخص مورد نظر تکمیل می‌کند اما اینکه چگونه این که شخص روی صحنه نشان دهید و چه نتیجه بگیرید بستگی به قوه تخیل و تفکر شما دارد. ممکن است صد  نفر این ماجرا را ببینند و هر کدام موضوعی برای نمایشنامه خود پیدا کند که هیچکدام شبیه هم نباشند. این مسئله بسیار طبیعی است زارا خاصیت هنر این است.

و فرق آن با علم نیز در این نکته است. به طور مثال اگر  صد پزشک شخصی را که سرما خورده است، معاینه  کنند همه یک نتیجه خواهد گرفت که او دچار سرماخوردگی است و ۳۹ درجه تب دارد اما آن  پستچی این موضوع کار صد نمایشنامه نویس قرار گیرد در می‌یابیم که هر کدام را به گونه ای خاص که با دیگران متفاوت است،  می‌بینند. در نتیجه اگر شما موضوعی انتخاب کردید که با موضوع انتخابی دوستانتان یکی بود دلیل بر آن نیست که موضوع انتخابی شما بی ارزش است و هر یک از شما از نقطه نظر خاصی به نگاه می‌کنید و باید در نظر داشته باشید شخصیت‌ها ماجرا و نتیجه حاصل فکر و اعتقادشان در موضوع مشخص و منطقی باشد.

شهامت یکی از مهم‌ترین خصوصیات است که یک نویسنده باید داشته باشد داشتن اطلاعات کافی در زمینه موضوعی که انتخاب می کنید و همچنین مشخص بودن موضوع باعث ایجاد شهامت در شما می شود.

ماجرا در موضوع

ماجرا حوادثی که به شکل درگیری و ستیزه بین دو جناح متضاد، اتفاق می‌افتد. این درگیری و ستیز با این شخصیت ها باید سرانجامی داشته باشد و منجر به پیروزی یکی از طرفین شود. در این حالت است که ماجرای نمایشنامه شما از نظر بیننده صورت منطقی و درستی پیدا می کند. در غیر این صورت همه تلاش‌های شخصیت های نمایشنامه به نظر بیهوده می‌رسد و هیچ نتیجه روشنی نمی توان از آن گرفت.

پس نویسنده باید از شخصیت های نمایشنامه خود شناخت کامل و دقیقی داشته باشد تا بتواند با موفقیت به معرفی آنها بپردازد و ماجرای نمایش را به صورت منطقی و جذابی ارائه دهد و این بستگی دارد که شما شخصیت های اصلی نمایشنامه خود را با چه ویژگی های اخلاقی معرفی می کنید اگر یکی از شخصیت‌های اصلی نمایشنامه شما آدم خسیس باشد لاجرم ماجراهایی که به وجود می‌آید رابطه تنگاتنگی با اخلاق را پیدا می‌کند و در نتیجه نحوه درگیری و ستیزه شخص خسیس هم  معین می شود.

عاقبت ماجراها که توام با درگیری و ستیزه شخصیت های اصلی نمایشنامه است موضوع نمایشنامه شما را مشخص می‌کند در مجموعه شما فکر و عقیده خودشان را نسبت به یک آدم خسیس بیان می‌کنید اگر شجاعت در میدان نبرد موجب سربلندی و افتخار است موضوع نمایشنامه شما باشد شجاعت در شخصیت اول بازی می بینید که باعث به وجود آمدن اجرا می‌شود و سربلندی و افتخار نتیجه نمایشنامه است.

هنگام موضوع نمایشنامه خود را پیدا می‌کنید که درباره رویداد و شخصیت های آن تحقیقاتی کافی کرده باشید.

همانگونه که گفته شد موضوع نمایشنمامه خود را پیدا می کنید باید از جهت گیری و قضاوت شما نسبت به یک رویداد بنابراین هیچ وقت نمی تواند از مسئله نتیجه بگیرید مگر این که پیرامون آن تحقیق و فکر کرده باشید.

مرحله پیدا کردن موضوع مرحله تفکر و تحقیق یک نویسنده است چرا که می‌خواهد در مورد مسئله اجتماعی، سیاسی، فلسفی و یا… نظر بدهد و سپس قضاوت کند اینکه چگونه نظریه خود را در قالب نمایشنامه بیان کند خود بخش جداگانه است که به ذوق، استعداد و توانایی نویسنده و به کارگیری تکنیک نمایشنامه نویسی او مربوط می‌شود هرچه موضوع برایتان صریح و روشن تر باشد بهتر می توانید جوهر و خلاصه نمایشنامه خود را از آن استخراج کنید در واقع موضوع برای شما دست مایه ای است تا بتوانید وقایع را نشان دهید و شخصیت‌ها را معرفی کنید حالا به مثالی که زدیم برمی گردیم بعد از شناخت روحیات اکبر آقا با توجه با توجه به دزدیده شدن حقوق او، چه فکر می‌کنید؟ آیا فکر می‌کنید کسی که نتواند اموال خود را حفظ کند عاقبت به رنج و ناراحتی گرفتار می‌شود.

یا در سختی‌هایی که پیش می‌آید باید صبر و شکیبایی خود را حفظ کرده و یا کسی که به یاد خدا متعقد به حکمت او نباشد رسیدن یک بلا برایش  به منزله نابودی است و یا در هنگام سختی ها باید آرامش خود را حفظ کرده و نزدیکان خود را نرنجاند اگر بخواهید زاویه دید خود را بیشتر معطوف به بچه‌های اکبرآقا کنید و فداکاری و از خودگذشتگی علی را که پسر بزرگ اکبرآقاست و مطرح نمایید باید در تنگنا افتادن اکبرآقا را به عنوان انگیزه به کار گیرید و علی را به آن وضعیت روبرو سازید.

یافتن موضوع نمایشنامه
یافتن موضوع نمایشنامه

حال شبکه های مختلف مثال خود را در نظر می‌گیریم اکبر آقا قرار گذاشته بود که با حقوق این ماه برای علی غیر از خریدن کفش، کتابخانه ای هم تهیه کنند علی هزار تومان پس‌انداز کرده است تا پولی که پدرش به او کمک می‌کند کتابخانه را که قبلاً دیده اند بخرد. در ضمن پدر علی به عنوان تشویق به خاطر نمره‌های خوب و علی برای شروع یک دوچرخه خریده است ولی با کمک مادرش دوچرخه را می‌فروشد و با پس اندازش نه تنها دو هزار تومان بدهی پدر رامی  پردازد و مقداری هم به خرج خانه کمک می‌کند.

پدر از این کار علی خوشنود می شود و داشتن چنین فرزندی احساس سربلندی می کند موضوع نمایشنامه چه می‌شود گذشت و فداکاری و فرزندان موجب سربلندی خشنودی پدران می‌شود حال این ماجرا را از طریق همسر اکبر آقا ببینید او بعد از این اتفاق خواهد افتاد طوری رفتار می‌کند که بچه ها متوجه می‌شود در ضمن بد اخلاقی اکبر آقا را تحمل می‌کند و نمی‌گذارد گرما و شادی کانون خانواده از این روند در این صورت موضوع نمایشنامه چه می‌شود فداکاری و از خودگذشتگی زن موجب گرمی و سلامت خانواده می‌شود. شما می‌توانید این رویداد را بنابه ذوق و سلیقه خود به شکلی وصل کنید. همانطور که دیدید از زبان یک رویداد که نظر ساده می آید چند موضوع نوشتن نمایشنامه پیدا کردیم اگر جوانب دیگر این رویداد را بررسی کنید می‌توانید به موضوع‌های دیگری هم دست یابید از دیدن یا شنیدن یک رویداد یا حادثه هیچ وقت نباید ساده و بی تفاوت گذشت.

یک نمایشنامه نویس با دیدن یا شنیدن یک حادثه و رویداد آنقدر حول و  هوش ان تحقیق می‌کند تا سرانجام به موضوع بکر و جدید دست می یابد ممکن است حوادثی که شما را متاثر میکند بارها برای خودم اتفاق افتاده باشد و به نظر تکراری بیاید اما اگر این حادثه از نقطه نظر شما مطرح شود به اثر شما رنگ و بوی تازه می بخشد به دنبال یافتن حوادث و وقایع عجیب و غریب نباشید بلکه سعی کنید حرف تازه ای را با بیانی تازه به عبارت دیگر با دیدن یا شنیدن یک واقعیت که موضوع تازه‌ای باشید.

موضوع در واقع یک برداشت شخصی که مقدمه نوشتن نمایشنامه به حساب می آید آنچه مهم است این است که در زندگی هیچ حادثه ای  نمی‌تواند تکراری باشد ممکن است در ظاهر دو حادثه مشابه هم در دو زمان متفاوت مختلف اتفاق بیافتد اما اگر با دید عمیق و موشکافانه هر دو را بررسی کنید به این نتیجه می‌رسیم که چقدر با هم تفاوت دارند. علت آن هم معلوم است چون شرایط هر روز و هر ساعت در حال تغییر است در ضمن این حوادث جدا از حوادث دیگر نمی‌توانند به وجود می آیند هر حادثه به حادثه دیگر مربوط است شما نمی توانید در هنگام نوشتن نمایش نامه یک حادثه  را از حوادث دیگر بگیرید و برای نمایشنامه خود موضوع انتخاب کنید.

باید در نظر داشته باشید که یک حادثه چه تاثیراتی روی زندگی یک فرد می‌گذارد و باعث چه حوادث دیگری می شود.

خست یک خصیصه انسانیست آیا این خصیصه به تنهایی می تواند موضوع یک نمایشنامه قرار بگیرد یعنی بگویید موضوع که می خواهید به صورت نمایشنامه‌نویسی بنوسید خست است. در این جا می توان سوال کرد که خست چیست خوب است یا بد آیا خست آدم را خوشبخت میکند یا منزوی،  سرخورده و یا.

بنابراین، تنها بیان یک  خصیصه بشری را نمی‌توان موضوع دانست زیرا نه ماجرایی دارد و نه شخصیت و نتیجه به این ترتیب فکر و اعتقاد نویسنده هم نمی‌تواند در آن مطرح شده باشد. پس باید این خصیصه یعنی خست را بسته اید جمله خست بد است کامل تر از قبلی است، اما نتیجه گیری خیلی کلی است و ماجرایی هم در آن وجود ندارد وجود شخصیتی هم در آن احساس نمی‌شود  بد بودن یک معنی کلی است انسان می تواند هزار جور بد باشد  ولی به طور یقین نظر ما در مورد بد بودن به معنای عاقبتی است  که آن آدم خسیس در پایان پیدا می‌کند بنابراین می‌توانیم آن را کامل کنیم آدم خسیس عاقبت به انزوا کشیده می‌شود و در تنهایی از بین می‌رود چنانچه ملاحظه می کنید ماجرا در این موضوع مشخص است  مرد خصیص با خست نشان دادن از خود و طی ستیزه و درگیری‌هایی که صورت می‌گیرد به انزوا کشیده می شود شخصیت مرد خسیس است و نتیجه آن را هم می‌توان به روشنی دریافت چنانچه کسی خسیس باشد و خست نشان دهد محکوم به انزوا و نابودی است همانطور که می بینید نویسنده نسبت به یک  چنین شخصیتی موضع‌گیری و قضاوت کرده است زیرا فکر و اعقتاد او در موضوع متبلور است.

موضوع نمایشنامه

شجاعت، ترس، جوانمردی، بدبینی، خوش بینی، خود پرستی، جاه طلبی، مهربانی، تندخویی، شهرت طلبی، خست، دروغگویی، ساده اندیشی، اعتمادهای بی مورد، بی ارادگی، بخشندگی و… همه نیروهای محرکی هستند که هر کدام می تواند زمینه ای برای موضوع نمایشنامه باشد. اگر با انتخاب یکی از خصیصه های فوق، نیروی محرکه موضوع خود را مشخص کرده اید، می توانید با استفاده از آن، ماجرای نمایش و نتیجه را پیش بینی کنید. به طور نمونه اگر بخواهید از خصیصه دروغگویی استفاده کنید، یکی از موضوع هایی که می توان برای آن در نظر گرفت، چنین است: شخص دروغ گو عاقبت اعتبار و شخصیت خود را در جامعه از دست می دهد. شما باید در برخورد با این خصیصه جهت گیری نشان دهید. شما در مقابل دروغگویی جبهه می گیرید و این عمل را زشت می پندارید.

در واقع، این عقیده خود شما است که به نوشته روح می دهد. اگر در یک اثر هنری، اعتقاد و جهت گیری هنرمند دیده نشود، کار بی روح خواهد بود. فرض کنید می خواهید درباره ی یک نفر خودپرست نمایشنامه بنویسید. برای شروع، اول باید تصمیم بگیرید که می خواهید از او چه چهره ای ارائه دهید؟ آیا می خواهید او را مورد تمسخر قرار دهید؟ یا او را به صورت یک موجود منفور نشان دهید؟ یا اینکه از او چهره ای بسازید که همه نسبت به وی احساس ترحم کنند؟ انجام این کار بستگی به فکر و عقیده شما دارد که درباره ی یک چنین فردی چه موضعی می گیرید. موضوع دروغگو عاقبت اعتبار و شخصیت خود را در جامعه از دست می دهد. همان گونه که گفته شده، می توان به سه طریق نوشت و یک نتیجه مشترک گرفت.

  1. شخص دروغگو را می توان به گونه ای روی صحنه ظاهر کرد که موجب خنده و تمسخر تماشاگر گردد.
  2. شخص دروغگو را به شکلی می توان بر روی صحنه نشان داد که حس نفرت و انزجار تماشاگر را بر انگیزاند. در این حالت به جای  اینکه اعمال و گقتار اوجنبه ی تمسخر و خنده پیدا کند، جدی تر می شود.
  3. اگر می خواهید تماشاگر نسبت به شخصیت دروغگو حس ترحم پیدا کند، باید در پایان برای او عاقبتی دلخراش در نظر بگیرید. نکته مهمی که باید در نظر داشته باشید، این است که نحوه ی برخورد شخصیتهای اصلی نمایشنامه می تواند تعیین کند که فضای نمایشنامه کدام یک از سه حالت بالا باشد، خنده و تمسخر، انزجار و تنفر و یا دلسوزی و ترحم.

هیچ وقت بدون داشتن موضوع، شروع به نوشتن نمایشنامه نکنید. در یک اثر هنری اگر اعتقاد هنرمند دخالت نداشته باشد. آن اثر به صورت جسمی بی روح است.همیشه از طریق اعتقادات خودتان با مسائل و حوادث برخورد کنید. خصیصه های بشری همچون شجاعت، بزدلی، ولخرجی و… هر کدام می تواند انگیزه ای باشد برای حرکت انسان ها، و نیروی محرکی برای نمایش، اما شما هستید که نتیجه می گیرید، آدم ولخرج و اسراف کار به چه سرنوشتی دچار می شود. در ضمن، این خصیصه ها به تنهایی نمی تواند موضوع یک نمایش باشند. هر موضوعی را می توان با شکل های مختلف خنده آور، گریه آور در جهت ایجاد احساسهای مختلف در تماشاگر، مانند تنفر، محبت و… به صورت نمایشنامه در آورد. از ایده ای که قبلا گرفته اید، موضوعی به دست آورید. یادتان باشد که موضوع باید از اعتقادات شما سرچشمه بگیرد.

پرورش موضوع ( طرح )

پرورش موضوع ( طرح )
پرورش موضوع ( طرح )

منظور از طرح، پرورش موضوع و بسط و تعمیق فکر است. بسط دادن فکر یعنی تمام جوانب کار را در نظر گرفتن. برای انجام این امر ابتدا باید به شناخت عواملی بپردازید  که می تواند برای ایجاد یک فضای نمایشی به کار گرفته شود. بعد نحوه ی به کار گیری آن ها را مورد بررسی قرار دهید. برخورد، درگیری و غلبه بر موانع، عواملی هستند که ساختمان یک نمایش را تشکیل می دهند. به کارگیری این عوامل مستلزم این است که اولا موضوع نمایشنامه خود را شناخته باشید. یعنی اگر می خواهید از شجاعت و فداکاری یک شخص، نمایشنامه ای بنویسید. ابتدا باید بدانید که از طریق یک چنین شخصیتی چه پیامی می خواهید بدهید. آیا شجاعت و فداکاری موجب سربلندی است؟ آیا آدم شجاع و فداکار در آخر صاحب قدرت می شود؟ آیا شجاعت و فداکاری موجب کسب مال و ثروت می شود؟ و یا…

وقتی شما موضوعی انتخاب کردید، به ناچار باید تا پایان نمایشنامه آن را دنبال کنید. بدین معنا که اگر می خواهید بگویید: شجاعت و فداکاری موجب افتخار و سربلندی است. باید در پایان نمایشنامه بتوانید ثابت کنید که شخصیت نمایشنامه به خاطر شجاعت و فداکاری، به افتخار و سربلندی می رسید همچنین باید در آخر، چگونه رسیدن به این سربلندی و افتخار را نشان دهید. به طور کلی نمایشنامه اثبات یا رد یک نظریه است. چون از طریف اعقتادات خود به قضایا برخورد می کنید، درنتیجه یک عملی را رد می کنید و یا آن را می پذیرید.

 

تعمیق موضوع

تعمیق به معنای عمق دادن است. بدین معنا که شما قضایا را سطحی نگاه نکنید. از حوادث تنها به عنوان یک رویداد بهره نگیرید. به این فکر باشید که در پس هر پرده، می تواند رازها نهفته باشد.

نمایشنامه های که تنها به  بازگویی حوادث می پردازد و پیامی نو ندارد، بدون شک بعد از گذشت زمانی اندک، از بین می رود. انسان هر عملی که انجام می دهد، مبتنی است بر انگیزه ای خاص و انگیزه ها در همه یکسان نیست. ممکن است در ظاهر ببینید که عده ای برای به دست آوردن موقعیتی، تلاش می کنند. اما اگر انگیزه های آن ها را دریابید، متوجه می شوید که هر کدام انگیزه ای خاص دارد. یک نفر برای اینکه بهتر بتواند خدمت کند، در تلاش به دست آوردن موقعیت است. دیگری ممکن است برای ارضاء حس قدرت طلب خود اقدام به تلاش کند و…

بنابراین، شناخت انگیزه های بشری و به نمایش در آوردن آنها، گامی است که به نوشته شما عمق بیشتری می بخشد. تعمیق به تعبیری دیگر یعنی شناخت همه جانبه درون انسانهاست. باید آن چنان به عمق وجود شخصیتها و ماجراها بروید تا موفق شوید حرفی تازه بزنید اگر ببینید که یک نفر می آید و سیلی محکمی به گوش شخصی می زند، در ظاهر این حرکت می تواند هم برای شما خنده دار باشد، هم غمناک. اگر بخواهید همین صحنه را در نمایشنامه نشان دهید، آیا تنها بر انگیختن احساسات تماشاگر کافی است؟ آیا نباید انگیزه ها را مشخص کرد و به عمق ماجرا و شخصیتها نفوذ نمود؟ با بسط یک موضوع می توانید، احساسات تماشاگر را بر انگیزید، ولی کافی نیست، باید با عمق بخشیدن به موضوع، تماشاگر را وادار به تفکر کنید.

تعمیق موضوع
تعمیق موضوع

اکنون به نمونه هایی از موضوع توجه کنید که از سخنان حضرت محمد ( ص ) استخراج شده است:

  1. احمق به واسطه ی حماقت، بیشتر از مردم بدکار گناه می کند.
  2. سعادت کامل و عمر دراز، در اطلاعت از خداست.
  3. امانتداری موجب رزق است و خیانت، باعث فقر.
  4.  سبک عقل مرد، آن است که میهمان خود را به کار گیرد.
  5. حسد، نیکیها را می خورد.
  6. از یار بد بپرهیزید که تو را بدو می شناسند.
  7. آدم دورو، آبرومند نخواهد بود.
  8. خاموشی زبان، مایه سلامت انسان است.
  9. طمع، حکمت از دل دانشوران ببرد.
  10. دروغ مایه روسیاهی انسان است.
  11. تکبر، نتیجه ی بی اعتنایی به حق و تحقیر مردم است.
  12. خشم، مایه فساد انسان است.
  13. هر که ربا فراوان خورد، سرانجام او، به فقر انجامد.
  14. هر که از جماعت ببرد، به رسم جاهلیت بمیرد.
  15. هر که مال از حرام به دست آورد، در حوادث سخت، از دست بدهد.
  16. طمع، آدم را همیشه برده ی این و آن می کند.
  17. خصومت، کینه و تباهی به بار می آورد.
  18. پاکدامنی، مایه خودداری از گناه است.

چنانچه هر کدام از موضوع ها را بررسی کنید، می بینید که در آن حکمتی نمایش داده شده است. بعد از یافتن موضوع، باید از خود بپرسید که چه نوع نمایشنامه ای می خواهید بنویسید؟ آیا می خواهید شخص احمق را در یک وضعیت غم انگیز نشان دهید؟ یا یک وضعیت خنده آور؟ اگر به این سوال جواب بدهید، می توان گفت که تا حدودی تکلیف شما نسبت به موضوع روشن شده است. در هر دو صورت، شما می توانید عاقبت شخص احمق را مرتکب گناه می شود، نشان دهید.

5/5 - (1 امتیاز)